23 مهرماه روز جهانی عصای سفید را به همه روشندلان عزیز تبریک میگم امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید

سلام سلام دوستان سلام

 میخوام یکم راجب کلاس امسالم بگم امسال سال ششمه کاریمه پایه ششمم دارم با هفت تا دانش آموز 3تا دختر خوب و 4تا پسر گل

به خاطر کم بودن تعدادشون مختلطنا گفته باشم!


ما یه درسی داریم واسه بچه های نابینا و کم بینامون به اسم تحرک و جهت یابی که بچه ها دوسش دارن اونم زیاد من سعی میکنم یکم بیشتر از چارچوبی که بمون دادن باشون کار کنم تا تو زندگی واقعی شون استفاده کنن

این هفته برا شروع همشونو  بردم خیابون کنار مدرسه (البته بلوار)

وبردمشون اون ور خیابون و اونجا بردمشون مغازه و تک تکشون رفتند پیش اقای فروشنده و هر چی که خواستند خریدند واقعا دست اقای فروشنده درد نکنه با صبر و حوصله جواب بچه ها رو داد بازم مرسییییی

البته از یکی از خدمه مدرسه هم کمک گرفتم واسه بردن و کنترل بچه ها واقعا سخته کنترل 7تا تنهایی

 خدایا ازت میخوام تا هرچی در توان دارم برای این بچه های گل به کار ببرم و همیشه وجدانم راحت باشه آمین

با سلام  و ارزوی موفقیت برای همه عزیزان


یادمه اولین بار که این وب رو درست کردم تازه اومده بودم سرکار و دوست داشتم مطالبی راجب شغلم که برا خودم کارامد بود رو اینجا بنویسم یکمم ادامه دادم اما دلسرد شدم 

 میخواستم یه وب دیگه باز کنم وتوش از خاطراتم و شاگردام بنویسم  اما حیفم اومد! گفتم همینجا بنویسم که باحالتره! با توجه به اینکه الان 5 ساله کار میکنم و هنوز راه زیادی در پیش دارم... 

میخوام بعدا که بازنشست شدم با خوندن این وب خودمو یه جورایی راضی کنم که اگه بگم وای چی شد چی نشد عمرم فت جوونیم رفت با دیدن این وب به خودم بگم نه بابا مام یه کارایی کردیم ...


برا شروع از امروزم بگم که 21 روز از مهر گذشته !(چقد زود می گذره!)

اول صبح که وارد کلاس شدم چشمم به نایلون زیر میز عماد افتاد که سعی میکرد ازم قایم کنه منم خودمو زدم به اون در که یعنی بععله! ندیدم اما میدونستم چه خبره اخه دیروز بم گفته بود که فردا تولدمه. هیچی نگفتم تا خودش بگه

پسر عاقلیه زنگ اول و دوم که ریاضی داشتیم هیچی نگفت اما زنگ بعد که رفتم کلاس دیدم داره بادکنک هاشو میچسبونه به دیوار

ازم اجازه گرفت که تولدشو برگزارکنه منم که به هیچ عنوان دوس ندارم دل بچه ها رو بشکنم

به ماکه حسابی خوش گذشت جاتون خالی...

یه تولدساده تو مدرسه! از هیچی که بهتره مگه نه؟!

اول کیکی که آورده بودو بین بچه های کلاس تقسیم کردیم بعدشم با پرویی پاشدیم رفتیم دفتر مدرسه و عماد به آقای مدیر و معاون محترم هم تعارف کرددر آخر هم عماد چند تردستی برای بچه ها انجام داد که کلی بچه ها ذوقیدن.....