گفتم،گفتی
گفتم:چگونه میتوانم امیدوار باشم در حالی که در بند ناامیدی اسیرم؟ گفتی:عشق شورانگیزترین امید است، عاشق باش!
گفتم:مرا به هر سو میکشد آرزوهای دور ودراز دست نیافتنی.
گفتی:عاشقی تنها راه رهایی است پس عاشق باش!
گفتم:چون درختی در کویر، پوسیده است ریشه ام.
گفتی:حتی درختها با معجزه عشق شکوفه باران می شوند، عاشق باش!
گفتم:زندگی نمیکنم فقط زنده ام.
گفتی:اگر عشق نباشد زندگی، زندگی نیست بلکه چیزی است شبیه زندگی، عاشق باش!
گفتم: خوشبختی را در کجا جستجو کنم، در ناکجاآباد؟
گفتی: خوشبختی جایی است که عشق جلوتر آنجا منتظر است، عاشق باش!!